هوامو نداشتی هوایی شدم
چه کابوس بی انتهایی شدم
نگاهت منو زیرو رو میکنه
منو با دلم روبرو میکنه
منو دست بسته تو و قلب خسته
کجا رفته بودی که رد تو
یه رویای نزدیک با من نماند
یه آغوش خسته یه حس لطیف
از این خواب تاریک با من نماند
شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا زدامن مادر، به دام دانه بیفتد
ز نازکی ز ندامت، ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی،سری به شانه بیفتد
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / به علی شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند / چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ / به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
دیده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا
دیده بگشا از کرم ، رنجورِ دردستان ، علی
بحر ِمرواریدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علی
© تمامی حقوق متعلق به وب سایت نرم افزاری هف شنبه می باشد
طراحی وب سایت هف شنبه