| آهنگ «سی و نه هفته» با صدای حمید عسکری
چقد روی تنت ترکش نشست و ... رگای خاک و پر کردی با خونت
که دست بردار نیست این خاک حتی ... یه لحظه از پلاک و استخونت
تو آغوش خدا خوابیدی شاید ... که دیگه قصد کردی برنگردی
کدوم حاجت رو میخواستی بگیری ... که حتی دست و پاتم نذر کردی؟
واسه روزای بی دردی که دارم ... میون خون تو اوج درد بودی
خدا میدونه که بی تو چی میشد ... تو تنهایی یه لشکر مرد بودی
چقد قدم زدی میدون مین و ... که من هرجا قدم میزارم امنه
چجوری خاکت و دیوار بستی ... که حتی خونه بی دیوارم امنه
برای اینکه من آروم باشم ... چقد توی دلت آشوب میشد
تو که هرروز زخمات تازه تر بود ... بگو زخمای تو کی خوب میشد
یه جوری پر کشیدی از زمین که ... به اوج آسمون نزدیک تر شی
نخواستی روی زمین ردت بمونه ... خودت خواستی که مفقودالاثر شی
واسه روزای بی دردی که دارم ... میون خون تو اوج درد بودی
خدا میدونه که بی تو چی میشد ... تو تنهایی یه لشکر مرد بودی
چقد قدم زدی میدون مین و ... که من هرجا قدم میزارم امنه
چجوری خاکت و دیوار بستی ... که حتی خونه بی دیوارم امنه
دیدگاه شما